تاریخ : شنبه 3 تیر 1391 | 11:40 ب.ظ | نویسنده : الیاس



باز دل تو از من تیره شد 
دوچشمان وحشی تو به من خیره شد 
باز شب است و من غم دارم 
از شرم نگاه تو تب دارم 

امشب صبح نخواهد شد 
موذن صبح اذان نخواهد گفت 
امشب شبی سخت است 
کسی اسوده نخواهد خفت 

خنجر میزنی بر من 
با اتش رنگ چشات 
اتش این دل خاموش نشود 
تا خاموش نکنی از من نگات 

چه کردی با من ای دو چشم 
اشفته و مست و پریشانم 
اتش زدی من را دو چشم 
رسوا کردی بین رفیقانم 

شب است و من در کوچه های بی خابی 
خاب بر چشمانم نمی اید 
افسوس هیچ فرشته ایه ای 
جزء ایه یئس نمی خواند 

کینه دارم از دو چشم 
کسی این را نمی داند 
در این کوچه سرد و نمناک 
کسی به انتظار نمی ماند 

امشب صبح نخواهد شد 
موذن صبح اذان نخواهد گفت 
امشب شبی سخت است 
کسی اسوده نخواهد خفت 



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: شعر، هنر، داستان، شعر های مستی، کوچه تاریک، الیاس اهورا، روز های افسوس گرا، چشمان وحشی، شعری که از دهانم ریخت، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، هنر داستان و شعر و ...،  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات